توضیحات
اين مساله انتخابهاي پيش روي مرا به شدت محدود ميكند. من با درمانگرهاي بسياري در شهر دوست هستم. بيماران را به آنها ارجاع ميدهم،؟ با آنها در همايش شركت ميكنم يا اينكه حال و احوال ميكنم. به علاوه دوستان درمانگر من مثل جن بسياري از درمانگراني كه من مي شناسم را مي شناسند. حتي اگر جن مرا به يكي از هم دورهايهايش ارجاع دهد كه من او را نميشناسم، باز هم از اينكه درمانگر من با دوستم آشنايي و روابط صميمي دارد معذب ميشوم، انگار درمانگر من زيادي به من نزديك است. اگر از يكي از همكارانم بخواهم درمانگري را به من معرفي كند چطور؟ خوب مساله اينجا است: من نميخواهم همكارانم بفهمند نياز مبرم به روانكاوي دارم. آيا اين باعث نخواهد شد آنها آگاهانه يا ناآگاهانه در اينكه بيماران را به من ارجاع دهند ترديد كنند؟ پس با وجود اينكه دورتادور من را درمانگران فراگرفته اند، شرايطم اين است: آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم.
نویسنده | لوري گاتليب |
مترجم | خديجه صفايي – ليلي پلاشي |
ناشر | نشر گويا |
شابک | 9786226528788 |
موضوع | رواندرمانگران، درمانگر و بیمار، سرگذشتنامه |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد جلد | 1 |
تعداد صفحه | 552 |
وزن | 530 گرم |
محبوب ترین کتاب های چاپی
مجموعه ای از پرفروش ترین کتاب های چاپی را اینجا ببینید و با تخفیف ویژه خریداری کنید👇
مشاهده و خرید