کتاب آشیان باد اثر نرگس نجمی انتشارات نامه مهر

تمام ما محصول اتفاقاتی هستیم که در زندگیمان رخ می دهد. اتفاقاتی که باعث می شود انتخاب کنیم. اما گاهی مجبور می شویم فقط تن بدهیم و صبوری کنیمچون انتخاب دیگری برایمان باقی نمانده است.
زندگی شعله یکی از همین زندگی هاست اینقدر صبوری کرد و صبوری کرد که سرد شد؛ خشن شد و طاقتش طاق. یک پدر ایده‌آل گرا و یک همسر خودخواه و سودجو که با ازدواجی ناخواسته وارد زندگی اش شده بود و برادری که از او سو استفاده کرده بود دورش خیمه زدند و دیگر رقمی برایش نگذاشتند که بتواند زندگی کند اما این آخر ماجرا نبود!
اتفاق بزرگتری در راه بود پسرش را دزدیدند و شعله مجبور شد با سورنا که مامور پرونده بود رودررو شود.
مردی که از همان آغاز سردی و بی احساسی شعله را تعبیر به بی تفاوتی کرد؛ سروانی که تمام اصولش را از پدرش آموخته بود. در کارش خبره بود اما مستبد؛ سرسخت و هدفمند بود اما لجباز و این میان فقط یک نفر بود که مایه دلگرمی شعله شد.
آشیان!
آشیان خبرنگاری که خیلی اتفاقی وارد این پرونده شد و از همون اول رودرروی سورنا قرار گرفت.
آشیان با جسارتش و شکستن خطوط قانونی همیشه یک قدم جلوتر از سورنا بود و همین باعث عصبانیت او می شد. فقط در یک چیز با هم توافق داشتند اینکه تمام اعضای آن خانواده مشکوکند حتی شعله ای که زیر نقاب بی تفاوتی پنهان شده بود.
وقتی وضعیت پیچیده تر شد، آشیان و سورنا مجبور شدند با این وضعیت همراه شوند تا شاید بتوانند بچه را پیدا کنند.
اما یک سوال پیش آمد چه کسی آن بچه را دزدیده است. اصلا زنده است؟ و بعد مسلسل وار سوالات دیگر !
چه چیزی باعث شده شعله به زنی سرد و سنگین تبدیل شود؟
چرا شهرام برادر شعله اینقدر می ترسه؟
چرا فرهاد همسر شعله میان آن کشمش نه به فکر پسر گمشده اس بلکه به فکر فیلم های سینمایی اش است؟
و چرا جهان پدر شعله هیچ اهمیتی به نوه اش نمی دهد و فقط به فکر دخترش است؟
آیا آشیان و سورنا موفق به باز کردن گره های این پرونده می شوند؟