توضیحات
نویسنده | جمال میرصادقی |
شابک | 978-622-98127-4-7 |
ناشر | آواهیا |
موضوع | داستان کوتاه |
ردهبندی کتاب | ادبیات فارسی (شعر و ادبیات) |
قطع | پالتویی |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | بالکی |
نوع چاپ | افست |
چاپ شده در | ایران |
زبان نوشتار | فارسی |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 128 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 100 گرم |
سایر توضیحات | در این کتاب آمده است: بچه ها و نوه ها می دانستند که آقـابزرگ سـخت مـریض اسـت.دکتر گفته بود که حالش وخیم است. این بار آقابزرگ سـاکت مانـده بود و نگرانی آنها را به مسخره نگرفته بود که:(اگه اومدین حلوای منو بخورین، ول معطلین. حـالا حالاها،خیال رفتن ندارم.) آقابزرگ هشتاد سال را شـیرین داشـت امـا هنـوز اُسطُقُسـش محکم بود. میگفت میخواهد صدسال زندگی کند. در خانة قدیمی خود، توی یکی از کوچه های خیابان پایین شهرزندگی میکرد. |
محبوب ترین کتاب های چاپی
مجموعه ای از پرفروش ترین کتاب های چاپی را اینجا ببینید و با تخفیف ویژه خریداری کنید👇
مشاهده و خرید