پرواز شمارهی ۷۵۲؛ به مقصد هیچستان
برای به خاک سپردن آرزوهای پریسایم و چشمهای ریرایم عازم تهرانم. در میان ما سه نفر عاشقانههای زیادی هست که تا مرگم پیش من میماند و آن را عریان نخواهم کرد. امیدوارم آن روز زودتر برسد. هیچ از چند و چون پرواز اوکراین نمیدانم و میروم که آن چشمهای درخشان را به خاک بسپارم. توان پاسخگویی به هیچ پیغامی را ندارم و راهی هیچستانم. مرا ببخشید. – حامد اسماعیلیون در صفحهی شخصیاش در فیس بوک
اوایل صبح روز ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸ بود که خبر تلخ دیگری بر روی خروجی وبسایتهای خبری قرار گرفت. خبری که ابعاد وسیع آن ممکن است برای بسیاری از افراد پررنگ نباشد؛ کشته شدن ۱۷۶ نفر در یک هواپیمای مسافربری بوئینگ ۷۳۷.
اما چرا این حادثه را تاریکتر و ترسناکتر از حوادث مشابه میدانم؟
افرادی که برای رسیدن به رویایشان از تمام وجود تلاش کردند
تعداد زیادی از مسافران این پرواز دانشجویانی بودند که از تعطیلات کریسمس بازمیگشتند. من به عنوان کسی که حداقل در بازهای از زندگی دانشجویی خودش به دنبال مهاجرت بود جنس تلاش این افراد را میشناسم و تحسین میکنم. مهاجرت به یک کشور دیگر به تلاش و جسارت زیادی احتیاج دارد، سختیهای فراوانی در پی دارد و در بیشتر اوقات برای یک ایرانی شامل وجود مشکلات عجیب و غریب زیادی میشود که برای شهروندان سایر کشورها اتفاق نمیافتد. اما این افراد برای رسیدن به رویای یک زندگی بهتر مبارزه کردهاند. از سد احمقانهی کنکور در ایران (که ناعادلانه و نفرتانگیز است) با موفقیت عبور کردند و توانستند راه خود را بسازند. این سرنوشت برای هر کسی (و به خصوص چنین افرادی) تا ابد ناعادلانه خواهد بود. به خصوص اگر به افرادی نگاه کنید که هیچ هدفی در زندگی ندارند و نود سال عمر میکنند.
جوانان وطن
اغلب افرادی که در لیست پرواز هستند در ابتدای جوانی خود بودند و بسیاری از آنها نیز کودک بودند. فکر این که چنین افرادی دیگر هیچوقت فرصت زندگی نخواهند داشت بسیار ناراحت کننده است.
نخبههای وطن
جوانانی که در این فاجعه قربانی شدند نخبههایی بودند که در وطن خودشان آیندهای نداشتند. افرادی که در یک کشور دیگر میتوانند به بالاترین سمتها و درآمدهای مرتبط با شغل خود برسند اما در اینجا شرایطش نیست (؟). این که فردی برای رسیدن به آرمانشهر خودش به این مسیر تن دهد و در انتها به هیچستان منتهی شود این خبر را به فاجعه تبدیل میکند.
پونه و آرش؛ زوج نخبه
پونه و آرش دو دانشجوی مهندسی نرمافزار شریف بودند که همین هفته مراسم ازدواج خود را برگذار بودند. پونه در کافه بازار کار میکرد و من در آخر چندین ایمیل که از کافه بازار دریافت کردهام اسم او را دیدهام (هر چند که به دلیل این که در بخش امضای ایمیلهای کافه بازار نام خانوادگی افراد نوشته نمیشود نمیتوانم این موضوع را با اطمینان تایید کنم). آرش هم برندهی مدال طلای المپیاد ریاضی بود. جایی خواندم که آنها لباس عروسی و دامادی خود را با خود برده بودند تا برای اقوام ساکن خارج از کشورشان هم جشن بگیرند.
لحظههای آخر
این ویدیو که منتشر شده و لحظه سقوط هواپیما رو نشون میده رو لطفا نبینید. از دیدنش و از تجسم ترسی که داشتند و پایانش صد بار میمیرید. – مهناز افشار در توییتر
محبوب ترین کتاب های چاپی
مجموعه ای از پرفروش ترین کتاب های چاپی را اینجا ببینید و با تخفیف ویژه خریداری کنید👇
مشاهده و خرید