گردو؟ شکستم…
صدای جیغ های سرشار از ذوق
کودکی هایمان در گوشم میپیچد!
خنده و گریه هایی که فاصله شان
حتی چندثانیه هم نمیشد ؛
عمو زنجیر باف هایی که دوتایی
میخواندیم ؛
تاب تاب خمیر ها ؛
آسیاب بچرخ ها ،
یا…
گردو شکستم ها…!
بازی مورد علاقه اش بود…
لبخندی زده و زمزمه میکنم:
+گردو…
آخ از اخم های شیرینش برای حفظ تعادل 🙂
-شکستم!
+فندق…
چقدر جِرزن بود و خیال میکرد من نمیفهمم 🙂
-شکستم!
+پسته…
اشتیاق چشمانش برای برنده شدن 🙂
-شکستم!
درد خفیفی در پایم پیچید و درد شدید تری ،
در چپ سینه ام!
-زدم پاتو شکستمممم! هورااااا….
قهقهه میزنم ،
هق هق میکنم!
شکستی…
خوب هم شکستی!
برنده شدی!
خوب هم برنده شدی…
کاش الان هم کنارم بودی ؛
میخواستم مدل جدید بازی را یادت دهم!
گردو…
شکستم!
فندق…
شکستم!
غرور…
شکستم!
دل…
شکستم!
زدم و تمام روح و جان و زندگی ات را…
درهم شکستم!
نویسنده:یاسمین فتحی (لاکپشت)
کپی با ذکر اسم نویسنده حلال! 🙂
محبوب ترین کتاب های چاپی
مجموعه ای از پرفروش ترین کتاب های چاپی را اینجا ببینید و با تخفیف ویژه خریداری کنید👇
مشاهده و خرید